goli_kh

 
Rejestracja: 2011-02-14
چه قدر غم انگيز است كه مردم طوری بار می آيند كه به چيزی شگفت انگيز چون زندگی عادت می كنند
Punkty161więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 39
Ostatnia gra
Bingo

Bingo

Bingo
3 lat 34 dni temu

برف نو برف نو

برف نو، برف نو، سلام، سلام!
بنشین، خوش نشسته ای بر بام.

پاکی آوردی - ای امید سپید!-
همه آلوده گی ست این ایام.

کام ما حاصل آن زمان آمد
که طمع برگرفته ایم از کام ...

خام سوزیم، الغرض، بدرود!
تو فرود آی، برف تازه، سلام!
مشهد داره اولین برف نم نم میاد ومنو همیشه یاد این شعر زنده یاد شاملو میندازه اولین برف


بیا ساقی آن می که حال آورد

 

بیا ساقی آن می که حال آورد

کرامت فزاید کمال آورد

به من ده که بس بی‌دل افتاده‌ام

وز این هر دو بی‌حاصل افتاده‌ام

بیا ساقی آن می که عکسش ز جام

به کیخسرو و جم فرستد پیام

بده تا بگویم به آواز نی

که جمشید کی بود و کاووس کی

بیا ساقی آن کیمیای فتوح

که با گنج قارون دهد عمر نوح

بده تا به رویت گشایند باز

در کامرانی و عمر دراز

بده ساقی آن می کز او جام جم

زند لاف بینایی اندر عدم

به من ده که گردم به تایید جام

چو جم آگه از سر عالم تمام

 

سلام.

عیدتون مبارک.(از یه شهر سرد و بارونی)خوش باشین.


دی پیر می فروش...

دى پير مى فروش كه ذكرش بخير باد        

گفتا شراب نوش و غم دل ببر زياد

گفتم بباد مى دهدم باده نام و ننگ       

گفتا قبول كن سخن و هر چه باد باد

سود و زيان و مايه چو خواهد شدن ز دست       

از بهر اين معامله غمگين مباش و شاد

بادت بدست باشد اگر دل نهى به هيچ       

در معرضى كه تخت سليمان رود به باد

حافظ گرت ز پند حكيمان ملالتست

كوته كنيم قصه كه عمرت دراز باد

 

سلام و صبح بخیر

پیشاپیش عید قربان مبارک.به همه شب عید خوش بگذره.


دوش دیدم...

دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند      

گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

ساكنان حرم ستر و عفاف ملكوت       

با من راه نشين باده ء مستانه زدند

شكر آن را كه ميان من و او صلح افتاد    

صوفيان رقص كنان ساغر شكرانه زدند

آسمان بار امانت نتوانست كشيد       

قرعه ء كار به نام من ديوانه زدند

آتش آن نيست كه از شعله او خندد شمع       

آتش آنست كه در خرمن پروانه زدند

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه       

چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

كس چو حافظ نگشاد از رخ انديشه نقاب

تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

 

سلام

صبح شنبه همگی به خیر شادی.هفته ی شاد و خوبی پیش رو داشته باشین.


در دیر مغان ...


در دير مغان آمد يارم قدحى در دست        

مست از مى و ميخواران از نرگس مستش مست

در نعل سمند او شكل مه نو پيدا       

وز قد بلند او بالاى صنوبر پست

شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست       

و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست

گر غاليه خوشبو شد در گيسوى او پيچيد       

ور وسمه كمان كش گشت در ابروى او پيوست

آخر به چه گويم هست از خود خبرم چون نيست       

وز بهر چه گويم نيست با وى نظرم چون هست

باز آى كه باز آيد عمر شده حافظ

هر چند كه نايد باز تيرى كه بشد از شست

 

سلام و صبح همه ی دوستان به خیر

خصوصا کورش عزیز که احتمالا کمتر اینجا میبینیمش.اولین روز بابا شدنت مبارک.همتون کنار هم شاد باشین.