goli_kh

 
Rejestracja: 2011-02-14
چه قدر غم انگيز است كه مردم طوری بار می آيند كه به چيزی شگفت انگيز چون زندگی عادت می كنند
Punkty161więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 39
Ostatnia gra
Bingo

Bingo

Bingo
3 lat 34 dni temu

وقتی که ایران هست...

وقتی كه ایران هست خلیج یعنی پارس
تاریخ می لرزد از خشم قوم پارس
جز این اگر باشد خلیج آبی نیست
بی سایه ایران غیر از سرابی نیست
تا میهن كاوه تابوت ضحاك است
این سرزمین از هر اهریمنی پاك است
صدها هزار آرش جان در كمان دارند
تیری اگر كاریست این عاشقان دارند
وقتی هویت را در نام می جوید
هر بی نشان ناچار صد یاوه می گوید
چیزی كه در صلح است از جنگ می خواهد
قدرت اصالت نیست فرهنگ می خواهد
ما وارث كوروش فرزند جمشیدیم
پیروز بی برده بت نپرستیدیم
ما ریشه ای دیرین در عشق و خون داریم
مادر شب تاریخ تا صبح بیداریم 

سلام یک تبریک گرم از مشهد سرد برفی

دیشب خوندم گوگل ارث برای همیشه نام خلیج عربی رو حذف کرد.ممنون از هممون تونستیم اسم خلیج پارس رو حفظ کنیم.

 

http://www.youtube.com/watch?v=Dkrzu9sn7M0


از طرف حسین

البته با تاخیر چون نتم قطع شده بود!

به همه کسب سه مدال طلا دونقره و یک برنز مسابقات وزنه برداری جهان و شکسته شدن رکورد این رشته توسط واقعا دلیرمردان ایرانی که با کمترین امکانات بیشترین افتخار هارو نصیب این مرز و بوم میکنند ؛تبریک میگم.واقعا جای افتخار داشت والبته تاسف که مراسم اهدای جوایز بدلیل لباس دکلته آورنده ی مدال !!!کامل پخش نشد!


دانی که چنگ و عود...

دانى كه چنگ و عود چه تقرير مى كنند؟        

پنهان خوريد باده كه تعزير مى كنند

ناموس عشق و رونق عشاق مى برند       

عيب جوان و سرزنش پير مى كنند

تشويق وقت پيرمغان مى دهند باز       

اين سالكان نگر كه چه با پير مى كنند

گويند رمز عشق مگوئيد و مشنويد       

مشكل حكايتى است كه تقرير مى كنند

جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز       

باطل درين خيال كه اكسير مى كنند

ما از برون در شده مغرور صد فريب       

تا خود درون پرده چه تدبير مى كنند

صد ملك دل به نيم نظر مى توان خريد       

خوبان درين معامله تقصير مى كنند

قومى به جد و جهد نهادند وصل دوست       

قومى دگر حواله به تقدير مى كنند

فى الجمله اعتماد مكن بر ثبات دهر       

كاين كارخانه اى است كه تغيير مى كنند

مى خور كه شيخ و حافظ و مفتى و محتسب

چون نيك بنگرى همه تزوير مى كنند

 

سلام وصبح به خیر 

شاد باشین



این چه شوریست...

این چه شوریست که در دور قمر میبینم 
همه  آفاق  پر از فتنه و شر میبینم


هر کسی روز بهی می طلبد از ایام
علت آنست، که هر روز بدتر میبینم


ابلهان را همه شربت ز گلاب و قندست
قوت دانا همه از خون جگر  میبینم


اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر میبینم


دختران را همه در جنگ و جدل با مادر
پسران را همه  بدخواه  پدر  میبینم


هیچ رحمی  نه برادر  به برادر  دارد
هیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینم


پند حافظ بشنو و خواجه برو نیکی کن 
که من این پند به از گنج و گهر میبینم

 

سلام به همه صبح شنبه ی همگی به خیر .هفته ی شادی پیش رو داشته باشین.

این غزل البته منصوب به حضرت حافظ وتو تعداد کمی از دیوانها وجود داره ولی من دوستش دارم.هر کی گفته وصف الحال گفته.


من مست و تو دیوانه...

 

 

من مست و تو ديوانه مارا كه برد خانه

صد بار ترا گفتم كم خور دو سه پيمانه

در شهر يكي كس را هشيار نمي بينم

هر يك بتر از ديگر شوريده و ديوانه

جانا به خرابات ا تا لذت جان بيني

جان را چه خوشي باشد بي صحبت جانانه؟

هر گوشه يكي مستي دستي زده بر دستي

وان ساقي هر هستي با ساغر شاهانه

تو وقف خراباتي دخلت مي و خرجت مي

زين وقت به هشياران مسپار يكي دانه

اي لولي بربط زن تو مست تري يا من

اي پيش چو تو مستي افسون من افسانه

از خانه برون رفتم مستيم به پيش امد

در هر نظرش مضمر صد گلشن و كاشانه

چون كشتي بي لنگر كژ مي شد و مژ مي شد

وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه

گفتم : زكجايي تو؟ تسخر زد و گفت : اي جان

نيميم ز تركستان نيميم ز فرغانه

نيميم ز اب و گل نيميم زجان و دل

نيميم لب دريا نيمي همه در دانه

من بي دل و دستارم در خانه ي خمارم

يك سينه سخن دارم هين شرح دهم يا نه؟

شمس الاحق تبريزي از خلق چه پرهيزي؟

اكنون كه در افكندي صد فتنه ي فتانه……

 

سلام دوستان صبح سرد سرد جمعه ی همگی بخیر