davod12

 
Rejestracja: 2011-05-11
زندگی عشقی پر مخاطره است، گاه باید قمارش کرد........
Punkty117więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 83
Ostatnia gra

دلتنگ جوانی.........

پیشفرض


دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که می سوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد
چنین آشفته بازاری
تمام عمر بستیم و شکستیم
به جز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواریست دنیا
چه رنجی از محبت ها کشیدیم
برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاهی آشنا در این همه چشم
ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
سبک باران ساحل ها ندیدند
به دوش خستگان باریست دنیا
مرا درموج حسرت ها رها کرد
عجب یار وفاداریست دنیا

عجب خواب پریشانی ست دنیا
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواریست دنیا


پ ن : با خودمان می گوییم، عادت می کنیم و با صراحت زیادی، این جمله را تکرار
می کنیم. آن چیزی که هیچ کس نمی پرسد، این است که : 
" به چه قیمتی عادت می کنیم؟

 

__________________
نفس ، كز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریك 
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت 
نفس كاین است ، پس دیگر چه داری چشم 
ز چشم دوستان دور یا نزدیك ؟

 

سلام و عرض ادب

صبح سه شنبه همه عزیزان

بخیر و سلامتی باد